وقفه، انتظار و شنا در ناشناختهها
نویسنده: مهدی عارفیان
زمان مطالعه:7 دقیقه

وقفه، انتظار و شنا در ناشناختهها
مهدی عارفیان
وقفه، انتظار و شنا در ناشناختهها
نویسنده: مهدی عارفیان
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]7 دقیقه
«وقتی از گذر زمان سخن میگوییم، در حقیقت این خودِ ما هستیم که در حال گذریم.» آنری برگسون، فیلسوف فرانسوی، یک قرن پیش و درست قبل از شکست از انیشتین در مناظرهی تاریخیای که درک بشر از زمان را متحول کرد، چنین توصیفی از زمان داشت. یک دهه بعد اما سالها قبل از اینکه شتابزدگی ناشی از تکنولوژی، شور و نشاط را از زندگیها برباید، هممیهن و همکار او، گاستون باشلار، با تامل در رابطهی متناقض ما با زمان گفت: «اگر قلبهایمان آنقدر بزرگ بودند که میتوانستیم زندگی را با تمام جزئیاتش دوست بداریم، میدیدیم که هر لحظه، همزمان بخشنده و غارتگر است.» یک دهه بعد از آن، بورخس دربارهی تقابل شگفتانگیز با زمان نوشت: «زمان، جوهرهی وجود من است. زمان، رودیست که مرا با خود میبرد اما من خود آن رود هستم. زمان، ببریست که مرا نابود میکند اما من خود آن ببر هستم. زمان، آتشیست که مرا میبلعد اما من خود آن آتش هستم.»
ما در حقیقت، موجوداتی از زمان هستیم که با زمان و در زمان، در پارهای از فضا-زمان که به ما اختصاص یافته است، زندگی میکنیم. اما اگر زمان، اساس وجود ماست؛ چه بر سر ساختار زندگیهایمان در این فرهنگ عملگرا میآید؟
جیسون فارمن در کتاب «پاسخ دیرهنگام: هنر صبر کردن، از دنیای باستان تا دنیای سریعالسیر امروز» به این سوال میپردازد؛ کتابی فلسفی و شاعرانه که صبر کردن را «نه بهعنوان باری سنگین، بلکه بهعنوان ویژگی مهم روابط انسانی، صمیمیت و یادگیری» معرفی میکند. او مینویسد: «انتظار، زمانی بین دو چیز نیست. این زمانِ اغلب منفور و دستکمگرفتهشده، نیرویی خاموش است که تعاملات اجتماعی ما را شکل میدهد. انتظار، مانعی در مسیر صمیمیت و دستیابی به بهترین سطح زندگی نیست. در حقیقت انتظار برای برقراری ارتباطهای انسانی، ضروریست. انتظار به روشهای مختلف، زندگی اجتماعی ما را شکل میدهد و برای ما مفید است. انتظار میتواند پربار باشد. اگر انتظار را از دست بدهیم، تاثیراتش بر زندگی ما نیز از دست میروند. تاثیراتی مانند صمیمیت اجتماعی، تولید دانش و فعالیتهای خلاقانه که بر وقفههایی که انتظار ایجاد میکند، مبتنیاند.
البته انتظار با سکون تفاوت دارد. سکون نیز وضعیتی ضروریست که توسط دنیای مدرن تحدید میشود. تفاوت آنها این است که انتظار مقصودی دارد. ما همیشه در انتظار چیزی هستیم. اما این دو وضعیت به هم وابستهاند. بازنگری در مفهوم «انتظار کشیدن» از وضعیتی زجرآور به تجربهای سودمند، نیازمند سکون درونیایست که روحمان را به سمت چیزی که انتظارش را میکشیم، جهت میدهد. فارمن از تکنولوژیهای مهمی که رابطهی ما با انتظار را شکل دادند، مینویسد؛ از چوبهایی که گذشتگان روی آنها پیام مینوشتند تا تمبر پست و سیستم تلفنی ژاپن که پس از زلزله و سونامی توهوکو ایجاد شد. هدف او از بازگو کردن این تاریخچه، بررسی روشهاییست که به انسانها کمک میکنند، بیقراریهایشان را آرام کنند.
در یکی از مجذوبکنندهترین فصلهای کتاب، فارمن از لنز اخترفیزیک به انتظار مینگرد. بزرگترین یافتههای این رشته، دههها و بعضاً قرنهاست که در حال شکلگیری هستند. برای مثال، شناسایی امواج گرانشی، که بزرگترین یافتهی اخترشناسان از زمان گالیله است، پس از یک قرن زمینهچینی به ثمر رسید.
فضاپیمای «افقهای نو» مثالی عالی از رابطهی حیاتی میان انتظار و دانش است. ناشناختهها باعث ایجاد حدس و گمان میشوند؛ چراکه ما در مواجهه با ناشناختهها و اتفاقهایی که فراتر از درکمان هستند، سعی میکنیم شکافها و خلاءهای دانش را با هرچیزی پر کنیم؛ از طرح نظریههای علمی گرفته تا داستانها و افسانههایی که از سر ترس میسازیم. تخیلات به ما اجازه میدهند که به موجودات و اتفاقات غیرواقعی دست پیدا کنیم. انتظار کشیدن، کلید اصلی این نوع تفکر خلاقانه است. انتظار کشیدن به ما اجازه میدهد تا دنیاهایی فراتر از دنیای خود را تصور کنیم و به احتمالات بیندیشیم.
تقریباً یک قرن پس از این که شاعر برجسته، تی. اس. الیوت، از «اهمیت خلاقیت در دورهی نهفتگی» سخن گفت؛ فارمن نوشت: «انتظار کشیدن، آن سکوتها و وقفهها و فاصلهها، توانایی تصور غیرواقعیها و خلق دنیاهای جدید را به ما میبخشد.»
در فصلی دیگر، فارمن به «در انتظار گودو»، نمایشنامهی برجستهی ساموئل بکت میپردازد. او تعریف رواقیون از انتظار کشیدن -آزمایش تحمل و بردباری انسان- را کنار گذاشته و آن را بهعنوان فرآیندی تحولآفرین و مفید تعریف میکند. انتظار، نوعی تمرین برای امید داشتن است؛ فرآیندی که خود نیز تمرینی برای کیفیت اخلاقی و روانیِ انسان است. او مینویسد: «نمایشنامهی بکت، با زیرپا گذاشتن عرفهای رایج تئاتر، انتظارات تماشاگران از داستان را کنار میزند تا از احوالات بشر پرده بردارد. گودو، سمبل هر چیزیست که انتظارش را میکشیم و آرزویش را داریم و هر چیزی که باور داریم از بلاتکلیفی و نومیدی نجاتمان خواهد داد. گودو، نوری در انتهای تونلِ انتظار است.»
در بخشی دیگر از کتاب، فارمن میگوید: «اثر بکث، گذر زمان از درونِ ما و تغییراتی که در آن ایجاد میکند را نشان میدهد. هر روز که در انتظار خواستههایمان هستیم، انسان متفاوتی میشویم. انتظار کشیدن، شخصیت ما را میسازد. انتظار به خواستهها و آرزوهای ما برای آینده میپردازد. شاید آن آینده هرگز از راه نرسد و آرزوهایمان بر آورده نشوند، اما فرآیند انتظار کشیدن به ما درس زندگی میآموزد. معنای زندگی با از راه رسیدنِ چیزی که انتظارش را میکشیم پیدا نمیشود. معنای زندگی وقتی پیدا میشود که در لحظات انتظار، اثرات امید بر شخصیتمان را درک کنیم.»
در انتهای کتاب، فارمن دو استراتژی کاربردی برای بازنگری در مفهوم انتظار، از وضعیتی زجرآور به تجربهای سودمند، ارائه میکند. استراتژی اول، عادتی بسیار ساده اما تاثیرگذار است. او پیشنهاد میکند که بهجای احساسات منفیای که انتظار کشیدن به همراه دارد، همچون کلافگی، درماندگی و خشم، بر نتیجهی مثبت انتظار، تمرکز کنیم. فارمن بر این باور است که بهمحض اینکه به یاد بیاوریم که در انتظار چه چیزی هستیم و چرا آرزویش را داریم، ناامیدیِ ناشی از انتظار کشیدن خنثی میشود.
استراتژی دوم قابلتوجهتر است. فارمن پیشنهاد میکند که زمان را مفهومی فردی نبینیم. زمان مفهومی جمعیست. بهگفتهی او، باید بدون توجه به شرایط متفاوتمان، زمان دیگران را نیز به اندازهی زمان خود ارزشمند بدانیم. این استراتژی ما را مجبور به در نظر گرفتن سوالاتی مانند «چه کسی انتظار را بر ما تحمیل کرده؟» و «چه کسی از آن سود میبرد؟» میکند؛ در نتیجه ساختارهای قدرت کنونی را به چالش میکشد. فارمن مینویسد: «اگر زمان من، از زمان شما متمایز است و شما با اهمیتدادن به زمان خود، زمان من را هدر دادهاید؛ سرمایهی من را ربودهاید. با ارزشقائلشدن برای زمان خودتان بهجای زمان من، دقیقهها و ساعتهایی را از من ربودهاید. این رفتار بسیار شایع است. اما اگر دیدگاهمان را تغییر دهیم و زمان افراد را درهم تنیده ببینیم، همهی زمانمان را روی شرایط دیگران سرمایهگذاری میکنیم.»
فارمن از تحربهای نهچندان نادر مینویسد. او در فروشگاه از دست خانمی که در صفِ پرداخت، وقت او را گرفت، عصبانی میشود. اما هنگامی که متوجه میشود آن خانم مشغول شمردن کوپنهای غذا مخصوص قشر کمدرامد است، خودش را در شرایط سخت او میگذارد و از عصبانیتش شرمنده میشود. او مینویسد: «اگر تصورمان از زمان را از مفهومی فردی به جمعی تغییر دهیم، متوجه میشویم که زمانهایی که صرف انتظار کشیدن میکنیم در حقیقت سرمایهگذاریای در تاروپود جامعه است. صبر من برای خانمی که در فروشگاه مجبور به خرید غذا با کوپن تخفیف است، سرمایهگذاریای در وضعیت اوست. با سرمایهگذاری زمانمان در دیگران، در سود و زیان آنها شریک میشویم. این میتواند موجب به افزایش روزافزون همدلی و تغییرات اجتماعی شود.»
گاهی باید انتظار کشید و منافع آن را دید. بااینحال، گاهی هم باید از آن خودداری کرد. مثلاً انتظار میتواند ابزاری برای حفظ وضعیت فعلی در دست قدرتمندان باشد. آنها میتوانند مردم را مجاب به سرمایهگذاری زمانشان کنند بهطوریکه توانایی تغییر وضعیت را از آنها میگیرد. مثالهای زیادی از انتظار کشیدنهایی که مناسبات قدرت را در جوامع حفظ میکند، وجود دارد؛ از تاخیر در یاریرسانی به بازماندگان طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ و بازماندگان پورتوریکویی و کاراییبی طوفان ماریا در سال ۲۰۱۷ گرفته تا رفتوآمد روزانهی طولانیای که میلیونها نفر برای رسیدن به محل کار خود دارند. دسترسی نابرابر مردم به زمان، از انواع مشخص انتظارِ بیهوده است. بسیاری از مدافعان برابری اجتماعی، برای زندانیانی که با بیعدالتی به سالها انتظار محکوم شدهاند، مبارزه میکنند. به گفتهی آنها، «صنعت زندانداری» بر پایهی نابرابری نژادی استوار است و این زندانها بیشتر از همه، سیاهپوستان آمریکایی را هدف قرار میدهند. در این مثال انتظار کشیدن، استراتژی قدرتمندان برای حفظ قدرت فعلی در جامعه است.

مهدی عارفیان
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
نظری ثبت نشده است.